ممنوعیت ازدواج با بیگانگان
07/03/2023تاریخ تفتیش عقاید
07/03/2023آنسلم و جهان بینی او؛
آنسلم در سال 1033 در شمال ایتالیا به دنیا آمد.[1] او در سن بیست و شش سالگی وارد یک دیر در نورماندی شد.[2] و در سال 1093 اسقف اعظم کانتربری شد.[3] و در سال 1109 نیز درگذشت.[4] آنسلم جزو الاهیدانان نهضت «اسکولاستیک»[5] و مشخصاً مکتب «رئالیسم»[6] می باشد.[7] او را «پدر فلسفه مَدرَسی» خواندهاند، چون او نخستین کسی بود که به دنبال نوعی الهیات آرمانی بود و انتظار داشت نظم و انسجام الهیات دیالکتیکی، این نوع الاهیات را تبدیل به یک عِلم نماید.[8]
آنسلم از روش آگوستین که «ایمان در پی ادراک» است پیروی می کرد.[9] نظر او درباره رابطه عقل و ایمان در این جمله بیان شده است: «ایمان می آورم تا بفهمم.»[10] آنسلم معتقد بود تسلیم شدن و ایمان آوردن، پیش شرط درک حقایق ایمان مسیحی می باشد. البته او ایمان و عقل را از هم جدا نمیکرد، بلکه او یک جهان بینی را بنیان نهاد که مبتنی بر مکاشفه الهی بود، بدین معنا که انسان قادر است از طریق مکاشفه کتاب مقدس، به شناخت خدا و رابطه با او دست یابد.[11]
برهان وجود شناختی آنسلم
اما آنچه باعث شهرت آنسلم شد، برهان وجود شناختی او بود.[12] آنسلم نمیخواست یک الاهیات طبیعی پایه گذاری نماید و برای آنچه که ما میخواهیم با ایمان بپذیریم یک دلیل منطقی و عقلی بیابد، و جمله معروف او مبنی بر «ایمان می آورم تا بفهمم» نیز بر همین مفهوم استوار است. او معتقد بود که نباید اول ثابت کنیم و بعد ایمان بیاوریم، و نمیتوان حقایق الاهیاتی را با دلایل غیرالاهیاتی پذیرفت. بلکه درک حقیقت ایمان مسیحی زمانی میسر می شود که با قلبی پر از ایمان، با خدای زنده روبرو شویم.[13]
از نظر آنسلم ایمان مسیحی، در واقع همان مکاشفه الهی است و فقط الاهیدانی که ایمان دارد می تواند از طریق عقل، به تحقیق پرداخته تا آنچه را به آن ایمان دارد به شکل کاملی درک نماید.[14] آنسلم خدا را اینگونه تعریف می کند: «چیزی که بزرگتر از آن نتوان تصور کرد.» به عبارتی جزئی از ذات او این است که از هر چیزی بزرگتر و برتر باشد.[15] آنسلم میخواهد از طریق شناخت ذات خدا، باعث تقویت ایمان به واقعی بودن او شود. در واقع برهان آنسلم خارج از چارچوب ایمان، اعتبار چندانی ندارد. آنسلم نیز قصدی برای به وجود آوردن یک نوع فلسفه از این برهان نداشت.[16] او کتاب «گفت و گوی با خود» را که در این باب بحث می نماید را به این دلیل نوشت تا برای راهبان الگویی برای تامل درباره وجود و ذات خدا ارائه دهد که در آن، هر چیزی با عقل ثابت شود و نیازی به مرجعیت کتاب مقدس نباشد.[17] دو منبع شناخت در اختیار مسیحیان است، عقل و ایمان. آنسلم می گوید؛ انسان نمیفهد تا ایمان بیاورد، بلکه ایمان می آورد تا بفهمد.[18]
جایگاه آنسلم در دوران اولیه اصلاحات
اصلاحات اولیه در قرن شانزدهم از آلمان و توسط شخص «مارتین لوتر» شروع شد.[19] اما همزمان در سوئیس نیز توسط زوینگلی[20] و کالون[21] رهبری می شد. اصلاحگران اولیه به فلسفه و بحثهای فلسفی علاقه ایی نداشتند. موضوع مورد علاقه آنها اصلاح عبادات و تعالیم و شیوۀ اداره کلیسا بود.[22] اما همین علایق آنها، به ناچار پرسشهای فلسفی مهمی را مطرح می ساخت که باید به آنها پاسخهایی داده می شد. این موضوع آنها را به مسیر فلسفه باز میگرداند، اما با یک جهان بینی بر اساس ایمان، که از الاهیات مکاشفه ایی آنسلم سرچشمه می گرفت.[23] بنابراین می بینیم که آنها به ناچار به بحثهای فلسفی کشیده می شدند. در دوران اصلاحات «الهیات طبیعی» که از عقاید «توماس آکوئیناس» سرچشمه گرفته بود و آن نیز خود ریشه در فلسفه افلاطون داشت به مصاف طلبیده شد.[24] و آنچه میتوانست برای آن جایگزینی باشد عقاید آنسلم بود.
تاثیر آنسلم بر روی الاهیدانان پروتستان
در قرون وسطی برهان آنسلم مخالفانی نظیر گونیلون[25] و آکوئیناس داشت.[26] اما در دوران پس از اصلاحات اولیه فیلسوفان بزرگی چون «لایبنیتس» برای اثبات عقاید خود برهان او را به صورت جدیدی به کار برده اند.[27] یکی دیگر از فیلسوفان پروتستان که با عقاید آنسلم هم عقیده است «چارلز هارتسهورن» می باشد. او می گوید برهان آنسلم نشان دهنده نیاز منطقی وجود خدا می باشد.[28] البته عقاید آنسلم در میان فیلسوفان پروتستان مخالفانی نیز مانند «عمانوئیل کانت» داشته است.[29]
یکی از افرادی که در عقاید طیفی از پروتستان ها تاثیرگذار می باشد «رنه دکارت» است که «شک دکارتی» را به وجود آورد. او معتقد بود «من می اندیشم، پس هستم.» این جهان بینی از فلسفه آنسلم سرچشمه گرفته که معتقد بود که زمانی که به یک چیز می اندیشیم، آن وجود دارد.[30] دکارت نیز معتقد بود چون شک می کرد و می اندیشید، بنابراین باید خودش وجود داشته باشد.[31] پیروان مکتب ایده آلیسم قرن نوزدهم نیز مانند آنسلم به این نتیجه رسیدند که سرمنشاء تمام موجودات، یک هدف روحانی می باشد.[32]
تاثیر آنسلم بر روی «کارل بارت»
دیگر فیلسوف تاثیر گذار در شاخه پروتستان «کارل بارت» است که عقاید آنسلم را تفسیر کرده[33] و روشن می سازد که آنسلم عقل گرا نبود،[34] بلکه عالِمی سرسپرده بود که قصد داشته عقل را به خدمت ایمان درآورد.[35] او معتقد بود آنسلم می خواست از طریق برهان خود به انسان نشان دهد که هرگاه به کیستی خدای زنده پی ببریم، (به اینکه او کامل ترین وجود ممکن است.) انکار او عقلا محال می شود.[36] زمانی که بسیاری از پروتستانها در عقاید لیبرال غرق شده بودند کارل بارت در عقاید خود از آنسلم الهام گرفته و تفسیر رساله به رومیان را نوشت. او در این کتاب عنوان می کند که انسان قادر نیست هر طور و هر وقت که مایل باشد خدا را بشناسد. ممکن نیست انسان بتواند کاری انجام دهد که خدا را بشناسد، بلکه باید با ایمان ساده بپذیرد. این جهان بینی از فلسفه آنسلم و برهان او تاثیر گرفته است.[37] بارت می نویسد: «هرگاه روحالقدس کلام خدا را مکشوف می کند، شناخت خدا تحقق می یابد. از این رو، شناخت خدا امری است که تحقق آن در واقعیت مستلزم ایمان و اطاعت بر مبنای ایمان است.»[38] همانطور که از گفتار بارت میتوان پی برد بارت مکاشفه الهی را تنها راه ممکن برای شناخت خدا می داند که سرچشمه آن فلسفه آنسلم می باشد.
کارل بارت در کتاب دیگر خود با عنوان: «ایمان در جستجوی فهم» می پرسد؛ قصد آنسلم از جمله «ایمان می آورم تا بفهمم چیست؟» او ادامه میدهد؛ هیچ سوال و چون و چرایی درباره «ایمان می آورم تا بفهمم» وجود ندارد. چون ایمان بر هر چیزی تقدم دارد. به عبارتی ایمان، موضوعی نیست که باید آن را بفهمیم و بعد ایمان بیاوریم. بلکه دقیقا برعکس است. اول ایمان می آوریم تا بتوانیم با درک عمیقِ و امکاناتی که ایمان به ما می دهد، بفهمیم.[39] بارت ایمان را شناخت و تائید کلمه «مسیح» می دانست. او با تأثیر از آنسلم معتقد بود درست است که خدا موجود است و وجودی است در سه اُقنوم، و خدا انسان شد، اما در این موضوع میتوان تأمل کرد که این مطلب تا چه حد درست می باشد. بارت برای اثبات این موضوع در کتاب «اصول اعتقادات قطعی» در صفحات زیادی درباره آموزه تثلیث صحبت میکند که بیشتر آن، برگرفته از آموزه های کلیسایی قرن چهارم می باشد.[40]
کارل بارت با نوپروتستانیسم لیبرال در جنگ بود. چون معتقد بود، کاتولیک رومی و پروتستان لیبرال از یک نوع «الاهیات طبیعی» بهره گرفته، و به همصدا شدن با نظام های سیاسی (منظور دیکتاتوری) می پردازند. ابتدا با امپراطوری روم و سیاستهای جنگ طلبانه آنها، و اکنون نیز با ناسیونال سوسیالیسم (حزب نازی آلمان) به یک نتیجه مشترک دست پیدا کرده اند.[41] او با تأسی از آنسلم تصمیم گرفت در مقابل این نوع الهیات مقاومت کرده و بر یک مسیح شناسی جدید، بر اساس رستگاری در مسیح تاکید کند.[42] بارت در شورای بارمن در سال 1934 اعلام کرد که در اعتقاد صریح به عیسی مسیح، به عنوان «کلمه واحد خدا» کلیسا نمیتواند هیچ قدرت دیگری را به مثابه وحی الهی به رسمیت بشناسد. البته این نوع اعتقاد به معنای این نیست که او تماماً از افکار آنسلم تبعیت می کرد و از خود ایده جدیدی بروز نداد، بلکه به این معنی است که او معرفت شناسی الاهیاتی خود را بر اساس عقاید آنسلم بنا نهاده بود.[43]
استنلی جی گرنز در کتاب الاهیات قرن بیستم می نویسد:
«قبلا از اینکه بارت رسالۀ خود را در مورد آنسلم بنویسید، الاهیات وی روی جنبۀ سلبی ملاقات خدا و انسان تاکید داشت، ولی، همراه با نوشتن این کتاب (ایمان در پی فهم) الاهیات بارت تاکید خود را بر شناخت ایجابی خدا نهاد که از طریق عمل خدا در مکشوف ساختن خود در عیسی مسیح حاصل می شود.»[44]
نتیجه
استدلالات و فلسفه اثبات وجود خدا از طرف آنسلم دارای اعتباری ضعیف می باشد. منطق او ضعیف و مشکوک است.[45] اما همانطور که گفته شد او قصد نداشت یک الهیات منطقی به وجود بیاورد تا وجود خدا و کفاره مسیح را ثابت نماید، بلکه میخواست روشی دیالکتیکی برای بیان حقایق روحانی به وجود آورد. آنسلم می گوید: «حقیقتی خاص در چیزها وجود دارد که نه به طور دقیق، بلکه به واسطۀ برخی شباهت ها، مورد دلالت قرار می گیرند.» در این صورت فیلسوفان پروتستان دورانهای متأخر که مخالف دیدگاه آنسلم هستند در واقع دچار نوعی دیدگاه اشتباه درباره او می باشند، چون او خود به وضوح نشان میدهد که قرار نیست منطقی که استدلالهای او دارند دارای حقیقت باشند، بلکه فقط بازتابی از حقیقت هستند.[46]
اما جهان بینی پروتستان که در آغاز از فلسفه فاصله گرفته بود نهایتا بعد از چند قرن به آن متوسل شده و عقاید آنسلم بر روی جهان بینی های فلسفی آن تاثیر گذاشت و فیلسوفانی مانند، دکارت و لایب نیتس و هگل بار دیگر برهان وجودی آنسلم را پذیرفتند. البته همانطور که پیشتر گفته شد همه اندیشمندان پروتستان با آنسلم موافق نیستند و فیلسوفانی مانند لاک و کانت نیز جهان بینی او را رد کرده اند.[47] اما آنچه حائز اهمیت است این رویکرد بنیادین به مسئله حقیقت دینی است که از آنسلم شروع شده و هم اکنون مورد قبول بسیاری از پروتستانها و بالاخص مسیحیان اونجلیکال می باشد.[48]
نویسنده: رامین باقری
منابع
آنسلم. افسانه نجاتی. پروسلوگیون. انتشارات قصیده سرا. چاپ اول تهران 1386
براون، کالین. ط. میکائیلیان. فلسفه و ایمان مسیحی. انتشارات ایلام 2017
جی گرنز، استنلی. اُلسون، راجر ای. روبرت آسوریان. میشل آقامالیان. الاهیات مسیحی در قرن بیستم. انتشارات روشن. چاپ اول تهران 1386
حسنی، علی. بررسی مکاتب جدید الهیات مسیحی. انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی. قم 1397
ژیلسون، اتین. رضا گندمی نصرآبادی. تاریخ فلسفه مسیحی در قرون وسطی. انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب. چاپ دوم قم 1395
فلاورز، سارا. رضا یاسایی. عصر اصلاحات. انتشارات ققنوس. چاپ ششم تهران 1398
کرنز، ارل ای. آرمان رشدی. سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ. انتشارات ایلام 2018
کونگ، هانس. گروه مترجمان. متفکران بزرگ مسیحی. انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب. چاپ دوم قم 1390
لین، تونی. روبرت آسوریان. تاریخ تفکر مسیحی. انتشارات فرزان چاپ پنجم 1396
مارنبون، جان. حسن مرتضوی. تاریخ فلسفه راتلج – جلد سوم. انتشارات نشر چشمه. چاپ سوم. 1397
مک کراث، الستر. بهروز حدادی. مقدمه ایی بر تفکر اصلاح دینی. انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب. چاپ دوم قم 1387
مک کراث، الستر. عیسی دیباج. درآمدی بر الهیات مسیحی. انتشارات روشن. چاپ اول تهران 1385
[1] ارل ای کرنز، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ.انتشارات ایلام، 2018 ص 231
[2] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، چاپ پنجم 1396، ص 174
[3] ارل ای کرنز، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ.انتشارات ایلام، 2018 ص 231
[4] همان منبع، ص 231
[5] بر اساس این مکتب، الاهیات می بایست بیشتر از دیدگاه فلسفی بررسی شود تا دیدگاه کتاب مقدسی.
[6] این مکتب که زیر مجموعه نهضت اسکولاستیک می باشد پیرو عقاید افلاطون بوده و معتقد بود که باید حقایق غایی را ورای این زندگی جستجو کرد و هر مفهوم کلی، پیش از آفرینش ماده، به صورت کامل وجود داشته است، و هر چیزی که به صورت عینی می بینیم سایه و انعکاسی از آن مفهوم کامل می باشد.
[7] ارل ای کرنز، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ.انتشارات ایلام، 2018 ص 231
[8] اتین ژیلسون، تاریخ فلسفه مسیحی در قرون وسطی، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ دوم 1395 ص 205
[9] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، چاپ پنجم 1396، ص 176
[10] آنسلم، پروسلوگیون، انتشارات قصیده سرا، 1386، ص 43
[11] کالین براون، فلسفه و ایمان مسیحی، انتشارات ایلام، 2017، ص 44
[12] شاخه ایی از فلسفه است که به بیان وجود خدا می پردازد که نه بر واقعیتهای قابل مشاهده، بلکه بر استلزامات برخی مفاهیم استوار می باشد.
[13] کالین براون، فلسفه و ایمان مسیحی، انتشارات ایلام، 2017، ص 33
[14] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، چاپ پنجم 1396، ص 174
[15] الستر مک کراث، درآمدی بر الهیات مسیحی، انتشارات روشن، 1385، ص 170
[16] همان منبع، ص 170
[17] اتین ژیلسون، تاریخ فلسفه مسیحی در قرون وسطی، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ دوم 1395 ص 193
[18] همان منبع، ص 193
[19] سارا فلاورز، عصر اصلاحات، انتشارات ققنوس، چاپ ششم 1395، ص 46
[20] الستر مک کراث، مقدمه ایی بر تفکر اصلاح دینی، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ دوم 1387، ص 202
[21] همان منبع، ص 211
[22] کالین براون، فلسفه و ایمان مسیحی، انتشارات ایلام، 2017، ص 59
[23] کالین براون، فلسفه و ایمان مسیحی، انتشارات ایلام، 2017، ص 59
[24] همان منبع، ص 45
[25] آنسلم، پروسلوگیون، انتشارات قصیده سرا، 1386، ص 12
[26] ارل ای کرنز، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ.انتشارات ایلام، 2018 ص 232
[27] کالین براون، فلسفه و ایمان مسیحی، انتشارات ایلام، 2017، ص 30
[28] همان منبع، ص 30
[29] همان منبع، ص 30
[30] همان منبع، ص 29
[31] کالین براون، فلسفه و ایمان مسیحی، انتشارات ایلام، 2017، ص 65
[32] همان منبع، ص 314
[33] کارل بارت معتقد است کسانی که برهان آنسلم را تفسیر کرده اند، به بستر و زمینه آن و رویکرد آنسلم به الهیات توجهی نکرده اند. موضع آنسلم این نبود که حقایق ایمان را اول باید اثبات کرد و بعد به آن ایمان آورد، بلکه آنسلم میگوید ایمان، ما را در موقعیتی قرار می دهد که میتوانیم بنیاد و اهمیت موضوع ایمان خود را درک کنیم.
[34] علی حسنی، بررسی مکاتب جدید الهیات مسیحی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1397 ص 195
[35] استنلی جی گرنز، راجر ای اُلسون، الاهیات مسیحی در قرن بیستم، انتشارات روشن، 1386، ص 85
[36] کالین براون، فلسفه و ایمان مسیحی، انتشارات ایلام، 2017، ص 31
[37] همان منبع، ص 292
[38] همان منبع، ص 294
[39] هانس کونگ، متفکران بزرگ مسیحی، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ دوم 1390، ص 262
[40] هانس کونگ، متفکران بزرگ مسیحی، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ دوم 1390، ص 262
[41] همان منبع، ص 246
[42] همان منبع، ص 258
[43] همان منبع، ص 261
[44] استنلی جی گرنز، راجر ای اُلسون، الاهیات مسیحی در قرن بیستم، انتشارات روشن، 1386، ص 85
[45] کالین براون، فلسفه و ایمان مسیحی، انتشارات ایلام، 2017، ص 317
[46] جان مارنبون، تاریخ فلسفه راتلج جلد سوم، انتشارات نشر چشمه، چاپ سوم، 1397، ص 207
[47] اتین ژیلسون، تاریخ فلسفه مسیحی در قرون وسطی، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ دوم 1395 ص 199
[48] کالین براون، فلسفه و ایمان مسیحی، انتشارات ایلام، 2017، ص 33